آش صابون

توضیح ندارد!!!!

آش صابون

توضیح ندارد!!!!

اجی مجی لاترجی!!!

 با چندنفر میریزیم تو آسانسورکتابما بازمیکنم :نگهداری علوفه به شرح زیرمیباشد...طبقه چنده آقا دکمه رابزن من همین طبقه پیاده میشم ...اه چرااین دکمه کارنمیکنه ...فکرکنم بالاییشه...آقا یکی این آسانسورا بازکنه ...فکرکنم گیرافتادیم...کتابما میبندم ومیخ میشم به مردی که روبروم وایساده :گیرافتادیم یعنی چی این آسانسور تادیروز مسه ساعت کارمیکرد...یه مرده تریپ شخصیتی با سامسونتش ما راکنارمیزنه :اجازه بدید شلوغش نکنید من الان حلش میکنم...بفرمامهندس...همه کناروامیسیم ببینیم این یارومیخواد چیکار کنه انگشتشا میذاره رو دکمه و فشــــــــــــــــــــــــــار میده مرده میزنه زیر خنده :چیه فکر کردی هرچی محکم ترفشار بدی در وا میشه بیا اینورداداشه من فایده نداره سیستمش گیرکرده ..همشون عینه خرموندن تو گل به اضافه ی خودم که داره کم کم نفسم میگیره پیرمرده بغل دستم میزنه پشتم بابا 4 تا جوونه گنده!!!!یه در آسانسورا نمیتونین باز کنین چرا حاج آقا اجی مجی لاترجی فوتــــــــت ده پسرجون درست حرف بزن احترام بزرگترتا داشته باش .دلم میخوادبراش شکلک درآرم اما این یکیادیگه روم نمیشه !!!مهندس قلابیه یه بشکن میزنه که یعنی آره یه راه حل یافتم ...یه زنگ میزنیم آتش نشانی میان کمک دیگه ...حالا شماره آتش نشانی چنده؟؟؟یه نیگا به هم میکنیم ....!

پیرمرده بازمیزنه پشتم(اینبارآدامسم میفته ته حلقم !!)جوون یه همتی کن ببین دربا تنه ای زوری چیزی وا نمیشهمگه من مرده آهنیم  !!!!!!!مرده هر هر با خنده میگه جوونا الان درقوطی کنسروم به زور بازمیکنن ...چه برسه...مهندسه میپره وسط حرفمون همین الان میان کمک تماس گرفتم با یکی ازدوستانم گفتم کمک بفرسته ...مرده یه نیگا میکنه به من  نیشش تا ته بازه تو دلم میگم این یارو تعطیله ها ::حالا تا کمک میرسه یکی پاشه برقصه حو صلمون سرنره بعدم قش قش میخنده پیرمرده یه چشم قره ای بش میره که یعنی خفه شو دیگه ...بالاخره کمک میرسه و ازاون خفقان نجات پیدامیکنیم خداییش نمیتونم به این یارو هیچی نگم و برم برمیگردم همونجوری نیشش بازه میام بش بگم ...نمیدونم چی میشه که منصرف میشم و رد میشم .

رد میشم مسه همیشه تو دلم غرمیزنم شانس نداریما بعد فکر میکنم که اگه به جای یه ساعت یه ساعت و یک دقیقه اون تو بودم اگه اون آقا حبه قنده به جا یکی دو تا بود اگه نفسم گیر میکرد...وبعد زیرلب میگم

شکر.

نظرات 16 + ارسال نظر
مانیا یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://kalaghparbazi.blogsky.com

سلام
اگه یه دقیقه دیگه تو اسانسور می موندی از هم صحبتی با مهندس مملکت لذت می بردی و از اینکه اخرین نفسهات را با اون می کشی خدا را شکر می کردی و بعد یاد می گرفتی با مهندسا خوب صحبت کنی .اخه اونا ادمای خوبی هستند .تازه مهندس هم هستند !البته اگه یه دقیقه دیگه می موندی هیچ کدوم و یاد نمی گرفتی چون تو یک مرده هستی(-:
(این شکلکsms هم برای کمبود امکانات بلاگ اسکای )

بهار یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ب.ظ http://barounebahari.blogsky.com

قشنگ نوشتی
جامعه کوتاه مدت تو ی آسانسور؛ که توصیفش کردی رو ما در جامعه به ابعاد مختلف هر روز می بینیم یا تجربه میکنیم .
وای به حالی که حبس بشیم ...


یک آدم اینجوری دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:35 ب.ظ http://yekadameinjoory.blogsky.com

هه پس آسانسور سواری حسابی بهت مزه داده نه؟!!

دیدی چقدر طول می کشه تا بیام؟!! البته دیروز کلا اینتر نت نبودم برا همین نیومدم...

قربانت یک آدم اینجوری!

نهال دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ http://Fazmetr.blogsky.com

سلام
من اصولا از کودکی از این آسانسور خوشم میومده ...چیزه باحالیه !
چقده تریپ با شخصیت با سامسونت چیزه توپیه !

[ بدون نام ] دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ب.ظ

مام میگیم شکر اما نه زیر لب
خلاصه ما یه صابون بیشتر نداریم که هنوز اسمشم به ما نگفته و تازه اهل ماداگاسکارم هست وقراره پارتیمون بشه تا بریم اونجا
واقعا عجب شانسی داری تو
اون از آسانسورت اینم از کامنت گذارت
خدا به داد !!!

Riky سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ق.ظ

hala koodoometoon raghsidin akharesh :D

Riky سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ق.ظ

dafe bad raftii asansor savari manam khabar kon bia baratoon beraghsam hadeghal hoseletoon sar nare

مکتوب یا خودم سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ب.ظ http://confused.blogsky.com

به سلامتی زنده ای که؟!

مکتوب یا خودم چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ http://confused.blogsky.com

من آپم...

مکتوب یا خودم جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:57 ق.ظ http://confused.blogsky.com

اختیار دارین
من که همیشه هستم و سر می زنم

[ بدون نام ] شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://3aban.blogsky.com

سلام .

معلومه که بهت خوش گذشته بود تو آسنسور٬ فقط جای ۲/۳ تا خانم متشخص کم بود اونجا !!

رفیق کجایی؟ نیستی؟

بید مجنون شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

صابون جان کجایی ؟
نیستی ؟
والا ما اومدیم کامنتم گذاشتیم تا بهمون سری بزنی ولی نمیدونم چی شده که نیومدی البته بهت حق میدم دفعه قبل یادم رف آدرس بزارم ولی توی پست پایینی دوباره کامنت
گذاشتم وگفتم که منم این مجنون که واسه رد گم کنی اسم وبلاگشو گذاشته بید مجنون
راستی من زنده ام اگه توام زنده ای خبری بده

مکتوب یا خودم شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:55 ق.ظ http://confused.blogsky.com

سلام
من اپم

مانیا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:29 ب.ظ http://kalaghparbazi.blogsky.com

سلام
می خوام بهت لینک بدم .به اجازت هم نیازی ندارم D-: دوست داری اسمتو انتخاب کنی یا اونو هم خودنم بگم ؟

مانیا جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ http://kalaghparbazi.blogsky.com

سلام
لینک تو لینک دونیه .مثه استاد که تو استاد دونیه !بعدن می بینیش(-:

مکتوب یا خودم شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:54 ب.ظ http://confused.blogsky.com

سلام
پس چرا تو آپ نمی شی؟
من که آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد