-
جوجه!
جمعه 15 آبانماه سال 1388 20:31
حتما این سوال سر کاریو زیاد شنیدین : که چرا جوجه از خیابان رد شد؟ پاسخشم آسونه: چون میخواست بره ان طرف خیابان ! حال پاسخ فرضی این سوال رو از آدم تابلوهای تاریخ میخونیم: افلاطون: به خاطر کمال برتریی که جوجه دارد. ارسطو: این ذات و طبیعت جوجه است که از خیابان رد شود کارل مارکس :علت این مسئله یک ناگزیری تاریخی ست مارتین...
-
روزمرگی
جمعه 1 آبانماه سال 1388 01:24
این چند روز بدجور همه چی یه دست بود این یارو بیماری چیه روز مرگی افتاده بود بم حاضرم شرط ببندم که از آنفولانزای خوکیم بدتره!! بیکاری و الافی مسه یه تار عنکبوت دوره وجودما گرفته بود به چه تعبیر شاعرانه ای زدم یه شمع کم داشتیما خلاصه که یه تصمیماتی در حد تصمیم کبرا گرفتم و گیوه ی همت و ور کشیدم درست گفتم دیگه؟؟ گفتم...
-
با تلاق
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 02:36
باز شب شدو ما مسه جسد افتادیم تو تختمون با کلی افکار بی سر و ته چرا باید انسان زدگی شدید در من شکل بگیره در صورتی که من خودم یه انسانم!!! چرا همه خرن اگه انسانند؟؟! چرا خدا در ما حلول نمیکنه؟؟ چرا من حلقه میندازم تو گوشم ملت بد نیگا میکنن؟ چرا من مشاییا میبینم یاد مستر بین میافتم!! چرا این جومونگ لعنتی نمیمیره؟؟ چرا...
-
چراغ قرمزو ٬رد کردم!!
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 21:52
جنگ جهانی سوم؟؟ آمریکا حمله کرده؟؟ احمدی نژاد صلاح هسته ایشا به کار گرفته؟؟ نه نه نه دوست من فقط... چهار شنبه سوری !! یادش به خیر چهارشنبه سوری پارسال با یه مشت ارازل اوباش خیابون را بسته بودیم به نارنجک یادش به خیر ماشینا جراءت نمیکردند از کنارمون رد شن چه قدر فحش خوردیم از ملت چه قدر حرص دادیم جامعه ی بشری را......
-
یه درخواست دوستانه.
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 23:30
بابام چند روز گیر داده نصیحت میکنه بچسبم به زندگی!!! از دوستانی که چسبیدند به زندگی خواهشمندم یکم جا واسه ما خالی کنند یکم دوستانه تر بشینند ماهم جامون بشه بچسبیم اگه احیانا"چسب اضافه اوردند لطفشونا از ما دریغ نکنند اگه نه هم که ما با همون تف یه جوری میچسبیم اجرتون با خدا... پ.ن این شانسی که میگن فقط یکبار در...
-
دهه فجر مبارک !!
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1387 17:01
ای جون دوباره تعطیلی های بعد ترم ای جون دوباره بخواب تا لنگ ظهردوباره تفکر عمیق و دقیق در احوالات الناس!دوباره شب بیداری و مزه ی شیرین کریس د برگ و قهوه ی تلخ ! تو همین رویاهای باقلوام که موبایل زنگ میخوره .اه دوباره این فربد جوونمرده آقا این پسره قضیه داره واسه خودش داستانیه این یارو همیشه ی خدا تو طول تعطیلی بعد ترم...
-
آلاسکای احساسات من »»»
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 01:33
یه حس خفن یه پ ر و ا نه تو دلم میپره از این ور به اونور از اونور ... به اینور حس سراشیبی یه خیابونه یه طرفه ... حسای من همیشه واقعه یا بهتربگم فاجعه ی بعدی راپیشبینی میکنن!! وایی باورم نمیشه امشب آسمون معرکس یه دود خوش رنگ سیاه سطح آسمونا گرفته واستشمام آره دیوونه ی این بوی بنزینم یه نفس عمیق اه مای گاد نیگا یه پرنده...
-
یکی درابازنکنه..!
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1387 16:03
وما بی سروصدا و خوش داشتیم مسه یه پسره خوب زندگیمونامی کردیم تا بالاخره یه روز سلسله اتفاقات زیر حالمونا گرفت::: زینگگگگ زینگ زینگـــــــــــــــــگ ای بابا یارو دراکند کیه اول صبحی یکی این درا واکنه مامان سهراب زینگگگگگگگگ زینگگگ نخیر انگاراین یارو بسیج شده صبحیه مارا بیدارکنه بالاخره به زور خودما ازتختخواب میکشم...
-
تق برق رفت!!
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 17:50
بیخیال ازدنیاسرخوش از تعطیلی دانشگاه لم دادم جلو کامپیوتر با ابی دارم حال میکنم "ستاره های سربی فانوسکای خاموش من وهجوم گریه ازیاد تو فراموش ...دقیقه های بی تو پرنده های خستند آینه های خالی دروازه های بستند اگه نرفته بودی جاده پرازترانه کوچه پرازغزل بود به سوی تو روانه اگه ... تق هی چی شد اه باز این برقا پریدواسا...
-
مرام حبابی!!
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1387 15:54
سلام سلام سلام من دوباره برگشتم با هوارتا خبر الووو کسی نیس مس اینکه... به چه گردوخاکی گرفته اینجا را تارعنکبوت بسته یه مرد عنکبوتی کمه این وسط که اونم خیالی نیس خودم هسم ازرفقا هم که خبری نیس .. . خلاصه که آقا ما اومدیم به مناسبت روز پدر یه آپ کنیم ملت شاد شن !!!آقا گفتم روز پدریه سلسله موضوعاتی یادم اومد حالا میگم::...
-
عید تنهای...
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 04:45
تو عالم هپروت نشستم زل زدم به صفحه تلویزیون خاموش! زنگ س م س موبایم میخوره مسه س م س ندیده ها به طرفش حمله میکنم یعنی یکی به یادم بوده؟ یعنی کی میتونه باشه یعنی کی بیکارشده به من س م س زده؟؟بازش میکنم فروش ویژه ی نوروزی پروتن با قیمیت...آخ قلبم تیرمیکشه موبایلا پرت میکنم رو تخت وپشت سرش خودما!با خودم فکرمیکنم سالا...
-
قلب تو مال من!
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 21:31
این چندروزهمش پی یه موضوع بودم که بیام اینجا سوژش کنم ازاونجایی که همه کارای من روشانس میچرخه نه کلاغی ازبالا سرمون ردشد نه آبی ازآب تکون خورد... این چندروزبه طرزوحشتناکی همه چی عادی و آروم پیش میرفت واقعا"احساس بیکاری بم دست داده بودیعنی اینجوری بگمایه مگسم نبودبپرونم تا اینکه پریروزابودداشتم غرق درافکارم...
-
اجی مجی لاترجی!!!
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 03:05
با چندنفر میریزیم تو آسانسورکتابما بازمیکنم :نگهداری علوفه به شرح زیرمیباشد... طبقه چنده آقا دکمه رابزن من همین طبقه پیاده میشم ...اه چرااین دکمه کارنمیکنه ...فکرکنم بالاییشه... آقا یکی این آسانسورا بازکنه ...فکرکنم گیرافتادیم.. . کتابما میبندم ومیخ میشم به مردی که روبروم وایساده : گیرافتادیم یعنی چی این آسانسور...
-
جوون نمونه !
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 02:28
هنوزپاما تو رختخواب نذاشتم این ساعت لعنتی صداش در میاد آه باز که صبح شد دلم میخواد ازپنجره پرتش کنم بیرون صداش بدجورمیره رواعصابم میگیرمش توی مشتتم و آماده ی پرتابش میشم تازه یادم میاد اتاقم پنجره نداره!!!حوصله ی صبحونه خوردن ندارم کولیما میندازم رو دوشم و از خونه میزنم بیرون نمیدونم چرا امروز ملت چپ چپ نیگام میکنن به...
-
تو رفتی...
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 02:36
عجب حکایتی حکایت ما داشتیم واسه خودمون زندگی میکردیم یهو زدزیرهمه چی همیشه هروقت ازلابه لای این وبلاگا رد میشدم با خودم میگفتم اه اینا همه ازدم افسرده ان همش قصه ی بی تو مردم و این صبتاس اما حالا انگاری خودمم باید بشینم از این شروورا بگم حکایتی بس غریب است که زبان از گفتن آن عاجزاست هر چی میام بیخیال شم انگارراه نداره...
-
یه روز من !!!
جمعه 2 آذرماه سال 1386 22:38
شاد و خرم به علاوه ی خسته و کوفته میرسی خونه هنوز نرسیدی هنوزکفشاتا ازلنگت درنیوردی بابائ سبزمیشه بالا سرت کدوم گوری بودی؟ هان؟؟دانشگاه بودم خوب ... دانشگاه بودی یا با رفقات ول میگشتی هان به جان 6 تا بچم اگه من تو این فکرای دور از شان باشم ببین من اسن کاری ندارم تو تو چه فکری هستی فقط مهمش اینجاست که طبقه قراردادنامه...
-
من ازدرآمدم!!!
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1386 05:12
آهاییییییییییی یکی به من یه کاغذباطله بده میخوام تا میتونم توش چرت بنویسم یکی به من یه کاغذباطله بده میخوام توش گریه کنم هی توش چرت بنویسم شما هم پشته سره هم بالا بیارین !!!! اسن به درک بزارملت فکرکنن دیوونه ام یکی منا بغل کنه بذارسرکوچه منابذاره سرکوچه لولوها بیان ببرنم بکننم تو کیسه درما ببندن هیچ وقتم وا نکنند !!!!...