وما بی سروصدا و خوش داشتیم مسه یه پسره خوب زندگیمونامی کردیم تا بالاخره یه روز سلسله اتفاقات زیر حالمونا گرفت:::
زینگگگگ زینگ زینگـــــــــــــــــگ ای بابا یارو دراکند کیه اول صبحی یکی این درا واکنه
مامان سهراب زینگگگگگگگگ زینگگگ نخیر انگاراین یارو بسیج شده صبحیه مارا بیدارکنهبالاخره به زور خودما ازتختخواب میکشم بیرون اف افا برمیدارم
کیه؟؟عرقیات داروهای گیاهی شربت های معتبر جوراب!!!میفروشیم جان؟؟؟
با یه حرکت میپرم رو تختم و دوباره خوابم میبره و اما فردا صبح::
زینگگگگگگگگگگگگ زینگگگ زینگ بله؟؟ عرقیات داروهای گیاهی شربت های معتبر جوراب!!!میفروشیم وایی اه عجب آدامسیه این یارو این دفعه دیگه میرم دم در ببینم این خروس بی محل چی میگه هنوز درا باز نکردم مرد بساطشا پهن میکنه وسط حیاط بگو دردت چیه من درمون بدم همه جور داروی گیاهی دارم بعدم شیشه هاشا میگیره تو چشم که ینی ببین خر شو بخر
با خودم میگم یه چیزی بخرم دس ازسرم برداره یه ثانیه فک میکنم و چشمم میفته به شیشه های بامزه ای که توش مایه های رنگیه اینا چیه؟؟اینا به درد تو نمیخوره رنگ مو مال خانوماس
رنگ موی قرمز!!عجب چیز باحالیه تو عمرم قرمز به این خوش رنگی ندیده بودم
آقا دمت گرم همینا بپیچ حصاب کن
یاروام ازخدا خواسته تیز شیشه را برمیدارو یه نیم ساعتی براخودش فک میزنه که اول با آب قاطی کن واینکارا کن و این کارا نکن و پولا میگیره و شرشا کم میکنه...
منم خوشحال میپرم تو حموم و .. ا لامصب پاک نمیشه وایی چه بد رنگ شد اه انگارحنا گذاشتم وایی کمک مامانم اینا
وگندمیزنم به موهام...به همین سادگی!
و لحظاتی بعد سهراب از راه میرسه::
پسر چه غلطی کردی با موهات شدی عین آنشرلی بعدم حدوده نیم ساعت فقط میخنده
و حالا من با موهای قرمز نشستم تو خونه و یه هفته ای میشه بیرون نرفتم و نمیدونم چرا هر چی میگذره قرمزش متمایل میشه به نارنجی !!
شما اگه احیانا" توی راهتون یه مرد دیدید که داد میزد عرقیات داروهای گیاهی شربت های معتبر جوراب!!!میفروشیم حتما" بدون معطلی به من خبربدید